Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-03@06:34:15 GMT

خانه‌ای برای مدرس موزه‌ای برای تاریخ

تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۸۷۱۳۶۶

خانه‌ای برای مدرس موزه‌ای برای تاریخ

زندگی>مهارت‌ها - همشهری دو - سعیده محبی:
رد و نشان گذر میرزامحمود وزیر در چهارراه سرچشمه را از کسبه جوان‌تر که بپرسی، اول گیج نگاهت می‌کنند و بعد می‌گویند نمی‌دانم.

اما قديمي‌ها و موسپيدكرده‌ها آنجا را خيلي خوب مي‌شناسند و بي‌هيچ سؤال و معطلي راهنمايي‌ات مي‌كنند؛ كوچه‌اي كه حالا تابلويي به اسم شهيد عليرضا جاويدي ابتداي آن خودنمايي مي‌كند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

راه كه كج‌كني سمت كوچه باريك و بلند ميرزامحمود وزير، نشانه‌هاي بافت قديمي و تاريخي عودلاجان را به‌واسطه خانه‌هاي قديمي‌اي كه هنوز دَرِچوبي كلون‌دار دارند، پيدا مي‌كني. داخل گذر، بن‌بستي كه حالا اسم مدرس روي تابلوي سر كوچه‌اش حك شده پيش چشم‌ام قرار مي‌گيرد. سُر مي‌خورم داخل كوچه كه سايه امني دارد در نفس داغ دم دماي ظهر تابستان.

كوچه را خيلي پايين نرفته‌ام كه نماي آجري ساختمان كه از ديگر بناهاي كوچه متمايزش كرده با آن بادگير قديمي‌اش توجهم را جلب مي‌كند. بنا 3 در دارد، يك در اصلي و 2 در كوچك كه معلوم است بازسازي شده‌اند. خيلي زود خودم را پشت دَرِ چوبي نونوار كلون‌داري مي‌بينم كه بسته است. نگاهم به زنگ كنار در چوبيمي‌افتد اما وسوسه كوبيدن كلون مانع است. دستم مي‌رود روي كلون... در كه باز مي‌شود تصويري بي‌نظير از حياط‌هاي قديمي تهران پيش چشم‌ام قرار مي‌گيرد؛ حياطي با ديوارها و سنگفرش‌هاي آجري، پنجره‌هاي چوبي كه پشت‌دري‌هاي سفيد زينت‌بخش آن شده و البته حوض بزرگ و آبي ميانه حياط كه دور تا دورش گلدان‌هاي شمعداني، اصالت ايراني‌بودن اين حياط را دوچندان كرده است. قدم به حياطي مي‌گذارم كه روزگاري دور، چيزي قريب به يك قرن پيش، آيت‌الله سيدحسن مدرس در آن زندگي مي‌كرده و حالا شده است «موزه شهيد مدرس و دارالقرآن امام علي(ع)».

دستخطي كه حدود بنا را مشخص كرد

موزه خالي است از هر رفت‌وآمد بازديدكننده‌اي و در سكوت ساختمان مي‌تواني خيلي واضح و شفاف گوش بسپاري به صداي دلنشين فواره‌هاي حوض. معماري بنا به‌واسطه تزئيناتش، به معماري‌هاي دوره پهلوي شباهت دارد، هر چند كه نشانه‌هايي از معماري دوره قاجار هم دارد. از اين جهت باقطعيت نمي‌توان گفت كه اين بنا همان بنايي است كه شهيد‌سيدحسن مدرس در آن زندگي مي‌كرده و امكان مرمت و بازسازي بنا در دوره‌هاي مختلف بعد از مدرس غيرمحتمل به‌نظر نمي‌رسد.

آرش صابري‌نيا، كارشناس موزه شهيد مدرس، مي‌گويد: بنا به آنچه در تاريخ آمده شهيد مدرس بين سال‌هاي 1306 تا 1307از تهران به خواف تبعيد مي‌شود و آغاز حكومت سلطنت پهلوي در سال1304 بوده است و اين يعني اينكه ايشان در دوره پهلوي حدود 2يا 3سال ساكن اين منزل بوده‌اند و نمي‌تواند تأثيرات معماري دوره پهلوي به اين سرعت روي اين بنا آمده باشد و اين تأثيرات و تغييرات جزئي در دوره‌هاي مختلف به اين بنا اضافه شده و منزل بازسازي و مرمت شده است و از اين‌رو نمي‌توان با قطعيت گفت كه منزل مدرس در سال‌هاي سكونتش در آن چه شكل و شمايل و ظاهر و تزئيناتي داشته است.

با توجه به اين توضيحات، اينكه اصلا بر اساس چه سند و دلايلي مي‌توان ادعا كرد كه اين بنا روزگاري محل سكونت شهيد مدرس بوده سؤالي است كه براي پاسخش مي‌توان به متن نامه‌اي در پرونده ثبتي منزل ميرزااحمدخان نصيرالدوله آصفي، وزير معارف هم‌دوره با شهيد مدرس استناد كرد كه در آن متن، شهيد مدرس در جايگاه يك همسايه و هم‌محله‌اي، جوياي احوال نصيرالدوله شده است. اما دليل ديگر براي صحت اين ادعا متن نامه‌اي است به دستخط سيدحسن مدرس به سال 1349هجري قمري كه در دوران تبعيد، به تعبير خودش به نور چشم و فرزندش سيدميرعبدالباقي نوشته و حالا آن متن كه جوهرش در گذر سال‌ها هنوز كمرنگ و بي‌رمق نشده، قاب شده و روي ديوارحياط موزه جا خوش كرده: «... يك‌دستگاه عمارت واقعه در محله سرتخت از محلات طهران كه عبارت از يك اندروني است كه درب او در كوچه مرحوم حاجي‌آقا‌عيسي باز مي‌شود. دوم خلوت متصل به اندروني كه درب آنها در كوچه آقاي نصيرالدوله آصفي باز مي‌شود.» كوچه حاجي‌آقا‌عيسي الان به كوچه شهيد هداوند تغيير نام يافته و كوچه نصيرالدوله‌آصفي هماني است كه الان ‌به‌عنوان بن‌بست مدرس از آن ياد مي‌شود.

خانه‌اي كه بود، خانه‌اي كه هست

در ايام راه‌اندازي اين موزه، متني در شماره 47روزنامه قانون در سال 1332 پيش چشم دست‌اندركاران قرار مي‌گيرد كه راهنمايي مي‌شود برايشان تا فرم منزل را به آنچه در زمان شهيد مدرس بوده نزديك كنند؛ اينكه يكي از اتاق‌هاي فضاي بيروني را به محل درس و اتاق ديگري را با عنوان «گالري اول» در گوشه‌اي از حياط اصلي به اتاق ويژه ملاقات‌هاي ايشان با رجال و نمايندگان خارجي و نمايندگان مجلس شوراي ملي و شخصيت‌ها و گروه‌هاي مردمي كه به ديدارش مي‌آمدند، اختصاص دهند.

متن منتشر شده در اين روزنامه درباره شهيد مدرس است و البته توصيفي از فضاي منزل وي: «خانه او عبارت از چند اطاق شمال و جنوبي بود كه به حياط چندصدمتري مشرف بود. چند تا نيمكت چوبي در اطراف حياط بود و زينت اطاق‌هايش فقط قالي مستعمل عراقي بود. يك اطاق پذيرايي هم داشت كه 4 تشك باريك در اطراف آن بود كه مهمان‌هاي خود را در زمستان در آنجا پذيرايي مي‌كرد و در تابستان روي نيمكت‌هاي حياط. يك اطاق رو به‌قبله 3 گز در 4گز مخصوص كار و مطالعه خودش بود... . در همين اطاق كار مي‌كرد، مطالعه مي‌نمود، مي‌خورد و مي‌خوابيد. زمستان‌ها يك كرسي در اين اطاق علاوه مي‌شد... . صبح‌ها يك ساعت قبل از طلوع آفتاب، يعني در تاريك و روشن آسمان بيدار مي‌شد، نمازش را به جا مي‌آورد، صفحه‌اي چند از قرآن مي‌خواند، يك چاي ساده با نان و پنير مي‌خورد و سپس خود را براي درس فقه حاضر مي‌كرد. 8-7 طلبه همه‌روزه اول آفتاب به خانه او براي درس مي‌آمدند. پس از آن به كارهاي مردم و ملاقات اشخاصي كه دسته دسته به ديدارش مي‌آمدند و به امور سياسي مي‌پرداخت.»

بنابراين براساس متن توصيفي اين روزنامه، خانه‌موزه شهيد مدرس در 3بخش، مبتني بر سبك زندگي اين مجاهد طراحي شده است: نخست حوزه علميه كه شهيد مدرس در آن فقه و اصول تدريس مي‌كردند و هم‌اكنون تبديل به دارالقرآن امام علي(ع) شده است، دوم مكاني كه در آن به امور مردم رسيدگي مي‌كردند و با ايشان ديدار داشتند و بخش سوم اندروني و مكان زندگي ايشان.

4 ويترين تاريخي در تالار اصلي

در تالار اصلي خانه‌موزه شهيد‌مدرس، در بخش اندروني منزل كه ظاهرا روزگاري محل زندگي ايشان بوده، به غيراز عكس‌هايي از شهيد مدرس در سنين و دوره‌هاي مختلف، دستخطي از ايشان به فرزندانش وجود دارد به سال 1342قمري كه آنها را به كسب علم و زهد و ورع توصيه كرده، متن نامه تأييد انتخاب ايشان در دوره ششم مجلس شوراي ملي، اعتبارنامه وي در مجلس پنجم، قالي نخ‌نما و فرسوده‌اي كه قاب شده، دَرِ قديمي، ترازو، پنجره قديمي و... كه در ويترين‌هاي مختلفي قرار گرفته‌اند؛ 4 ويترين اصلي و مهم و ارزشمند به لحاظ تاريخي وجود دارد.

صابري‌نيا، كارشناس موزه شهيد‌مدرس درباره اين چند سند باارزش تاريخي كه در تالار اصلي موزه وجود دارد مي‌گويد: در يكي از ويترين‌ها 2 دست‌خط از ايشان موجود است كه درجه و اعتبار حقوقي و فقهي شهيد آيت‌الله‌مدرس را در ميان مقامات قضايي آن دوره نشان مي‌دهد كه توسط شخصي به اسم محسن افتخاري جمع‌آوري و تحويل موزه داده شده است.

ويترين مهم ديگري كه در اين تالار وجود دارد مربوط به بخشي از كتاب «آرتور ميلسيو» حقوق‌دان و كارشناس مالي آمريكاست كه سال 1301شمسي وارد ايران شد و براي اصلاح ماليه به استخدام دولت ايران درآمد. او در بخشي از كتاب خاطرات خود با عنوان «ماموريت آمريكايي‌ها در ايران» در توصيف شخصيت مدرس نوشته است: «اين صفت مدرس زبانزد خاص و عام است كه به پول اعتنايي ندارد. وي لباس روحانيون را مي‌پوشد و مردي است فاضل. در ملاقات با او محال است كه كسي تحت‌تأثير سادگي و هوش و قدرت رهبري او قرار نگيرد».

ويترين ديگر مربوط به بريده‌اي از روزنامه انجمن اصفهان است كه بخش‌هايي از سخنان آيت‌الله‌مدرس در آن روزنامه منتشر شده و ويترين مهم ديگر اين گالري همان متن منتشر شده در روزنامه قانون است كه شاكله اصلي موزه برمبناي توصيف‌هاي آن پايه‌گذاري شده است.

اما درباره سنديت بقيه وسايل و اشياي ديگري كه در گالري اصلي خانه موزه شهيد مدرس در معرض ديد عموم گذاشته شده مثل قالي، دَرِ چوبي قديمي و پنجره‌اي كه گفته مي‌شود متعلق به خانه مدرس در اصفهان است، خيلي نمي‌توان با اطمينان صحبت كرد.

گالري اصلي خود به 3 بخش تقسيم شده است؛ بخش اول كه شامل عكس‌ها و اسنادي از دوران ترور، تبعيد و شهادت آيت‌الله‌مدرس است. بخش دوم كه شامل دوران زندگي از كودكي و جواني و بزرگسالي ايشان است و بخش سوم كه با عنوان شهيد‌مدرس در دوران بعد از انقلاب اسلامي نامگذاري شده و در آن عكس‌هايي از مزار مدرس در كاشمر، ماكتي از مزار او و البته مجسمه‌اي مومي از امام‌خميني‌(ره) وجود دارد كه در دوره سياست‌ورزي مدرس، سنين جواني را سپري مي‌كرد و چنان مشتاق او بود كه از قم براي ديدن وي و تماشاي او در مجلس به تهران مي‌آمد و گاه به محل درس او در مدرسه سپهسالار سر مي‌زد.

دارالقرآن در محل تشكيل جلسات تفسير مدرس

اين ملك براي سال‌ها به انبار كتاب‌هاي كتابفروشي مبدل شد تا اينكه در سال ۱۳۹۳ توسط حاج محمد انصاري، از خانواده كتابچي خريداري و پس از مرمت به‌عنوان دارالقرآن علي‌ابن‌ابيطالب و خانه‌موزه شهيد‌مدرس با هدف فعاليت‌هاي فرهنگي، پژوهشي و اجتماعي و نيز گردآوري مستندات موزه‌اي مرتبط با شهيد مدرس احيا شد تا ضمن حفظ ميراث فكري آيت‌الله مدرس، زمينه‌اي براي ارائه خدمات به پژوهشگران و علاقه‌مندان به شهيد مدرس فراهم كند. دارالقرآن امام‌علي(ع)، امروز در مكاني كه گويا روزگاري محل تشكيل جلسات تدريس و تفسير شهيد مدرس بوده شاهد برپايي جلسات قرآني است و سه‌شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها از ساعت 3تا 5 با برگزاري جلسات قرآني ويژه خانم‌ها و آقايان فعال است.

عبرت‌آموزي از تاريخ

اين مدل ورود به احياي ابنيه و آثار تاريخي با محوريت عبرت‌آموزي و توليد محتوا براي افزايش اطلاعات تاريخي مخاطبان، روش سنجيده‌اي است كه مي‌تواند در ديگر نقاط تهران كه به منزله گنجينه‌اي مملو از آثار و اماكن ميراثي است، مورد استفاده قرار گيرد. به‌ويژه از اين جهت كه تأمين‌مالي و بهره‌برداري از اين پروژه با اعتماد به بخش خصوصي سپرده شده است. در واقع يك سرمايه‌گذار بخش خصوصي خانه شهيد مدرس را از مالك قبلي خريداري و با علاقه‌مندي و سليقه بازسازي كرده است. در گام بعدي بهره‌برداري از اين بنا نيز علاوه بر اينكه در قالب بازديد گردشگران داخلي و خارجي صورت مي‌گيرد، به‌عنوان كرسي آموزش قرآن براي بانوان و آقايان نيز عملياتي شده است.استفاده از چنين الگويي بر مبناي مشاركت‌دادن بخش خصوصي و در عين حال راهبري شهرداري و سازمان ميراث فرهنگي مي‌تواند شرايط ورود نسل جديد به اماكن ميراثي را بيش از پيش فراهم و شرايط سهلي براي مطالعه شخصيت‌هاي مؤثر تاريخي ايجاد كند. هر چند ثمربخش‌بودن تمسك به اين روش‌ها نيز مستلزم تهيه سند بالادستي در زمينه حفظ ميراث فرهنگي شهر و تعيين تكليف دستگاه‌هاي مختلف در قالب آن سند است.
مجتبي شاكري
رئيس كميته فرهنگي شوراي اسلامي شهر تهران

مدرس مرد سياست بود

پالمرستون صدراعظم قرن نوزدهم دولت بريتانيا جمله‌اي به اين مضمون دارد: بريتانيا نه دوستان ابدي دارد نه دشمنان ابدي؛ چيزي كه براي ما ابدي و ازلي است منافع ملي است. اينكه مدرس اين جمله را شنيده يا نشنيده ما نمي‌دانيم ولي مهم اين است كه مدرس در عمل خود به اين جمله واقف است، به همين علت شما مي‌بينيد كه در بعضي مناظرات سياسي مدرس با يك عده‌اي در مي‌افتد، مثل امثال وثوق‌الدوله و صارم‌الدوله و سپس در روزي ديگر و مجلسي ديگر از آنها حمايت مي‌كند. مدرس سعي مي‌كرد مسائل شخصي خود را و دشمني‌هاي شخصي را در كار مجلس دخالت ندهد. به قول يك مثل سياسي قديمي دشمنان ديروز ما مي‌توانند متحدان فرداي ما باشند و اين جمله در كارهاي مدرس به خوبي نمايان بود كه به‌علت نگاه كلان مدرس به سياست بود.
مجيد تفرشي؛ مورخ

بازسازي با كمترين تخريب و بيشترين مرمت

مجيد پرتوي كه مسئوليت مرمت خانه‌موزه شهيدمدرس را از ابتداي شروع روند بازسازي و مرمت آن برعهده داشته، در گفت‌وگويي از مراحل مرمت خانه‌موزه شهيد‌مدرس از سال 93 و تكميل آن تا رسيدن به مرحله افتتاح و بازديد براي عموم مي‌گويد.

در مرمت ساختمان چقدر سعي شد اصالت بنا حفظ شود؟

مرمت براساس شواهد و مستندات باقيمانده و منطبق با طرح اوليه و با هدف حفظ اصالت و كمترين تداخل و بنا به توصيه‌هاي ميراث‌فرهنگي با كمترين تخريب و مرمت بيشتر انجام شد كه ازجمله آن مي‌توان به حفظ الگوي معماري در تمام فضاهاي بيروني و اندروني آن و مصالح به‌كار رفته اشاره كرد. به‌عنوان مثال براي بازسازي نماي آجري بيروني ديوارها حتي اگر يك آجر سالم در بناي اصلي موجود بود، سعي شد كه حفظ شود و تعويض نشود و تنها آجرهاي فرسوده تعويض شوند. در بخش‌هاي داخلي نيز به‌دليل فرسودگي، اندودها دوباره ريخته و به وسيله گچ بازسازي شدند. يكي از كارهايي كه در بخش مرمت انجام شد ايجاد كانال رفع رطوبت ساختمان بود كه براي رفع اين مشكل در تمام فضاي حياط‌ها، اتاق‌ها و زيرزمين‌ها جهت رفع رطوبت كانال‌كشي انجام شده است كه بسيار نتيجه‌بخش بوده و نسبت به قبل رطوبت آن خيلي كمتر شده. در و پنجره‌هاي چوبي بنا را موريانه خورده بود و امكان مرمت آنها نبود بنابراين با مستندنگاري مطابق با اصل آنها با بهره‌گيري از بهترين متريال دوباره ساخته شدند. براي كف‌سازي‌ حياط‌ها متناسب با همان آجرهاي موجود قالب‌سازي‌ و آجرهاي سنتي جديد ساخته و نصب شد. روي آجرهاي كف اتاق‌ها لعاب بي‌رنگي ريخته شد تا ديگر خاك نداشته باشد. روي سقف‌هاي بنا شيرواني بود كه شيرواني آنها از نو مرمت و بازسازي و تعويض و 2 سقف ديگر كه تخت بود و به همان شيوه سنتي بازسازي شد. درباره تاسيسات مكانيكال و الكتريكال سعي شد به ساده‌ترين ابزار ممكن براي سرمايش و گرمايش آن استفاده كنيم. سيستم الكتريكال بنا كلا بازسازي و لوله‌هاي آب آن تعويض شد.

درهاي ورودي ساختمان و حوض‌هاي آن به همين شكل موجود بود يا در مرمت و بازسازي به اين شكل در آمد؟

ساختمان 4حوض دارد كه حوض حياط اصلي به باغچه تبديل شده بود كه دوباره به‌صورت حوض درآمد و بازسازي شد. حوض گرد حياط شمالي با بتن پر شده بود كه مورد بازسازي قرار گرفت و حوض حياط اندروني كه موجود بود مرمت شد. يك حوض هم در يكي از زيرزمين‌هاي بنا كه الان تبديل به حوضخانه و شربتخانه شده، بود كه سنگ زيباي مرمرميت داشت و با حفظ آن سنگ‌ها، مرمت شد.

درهاي ورودي ساختمان 3 در آهني بود كه تعويض شدند و درهاي چوبي زيبايي براي آنها نصب شد كه الان يكي از جاذبه‌هاي اين بنا براي بازديدكنندگان شده و با آن عكس مي‌گيرند. براي مبلمان و نورپردازي بنا سعي شد از طراحي‌اي استفاده شود كه درعين سادگي متناسب با‌ شأن آن باشد و نخواستيم تزئينات فاخري به اين بنا تحميل شود و يكي از دلايل جذابيت‌هاي اين ساختمان همين سادگي آن است. خيلي از تهراني‌هاي قديمي با ديدن اين حياط و اين ساختمان ياد منازل قديمي خودشان مي‌افتند كه ديگر وجود ندارد.

راهنماي موزه‌گردي

راهنماي دسترسي
براي دسترسي به اين موزه اگر يك روزِ ميان هفته را براي بازديد از آن انتخاب مي‌كنيد، مترو بهترين وسيله است. سوار خط 2مترو (صادقيه- فرهنگسرا) شويد و در ايستگاه بهارستان پياده شويد. با خروج از ايستگاه مترو مي‌توانيد تا چهارراه سرچشمه را با تاكسي برويد و بعد از ورود به خيابان اميركبيرشرقي، مسير گذر ميرزامحمود وزير (كوچه شهيد جاويدي)، كوچه نصيرالدوله (مدرس) تا رسيدن به موزه را پياده برويد.

اگر با وسيله شخصي مي‌خواهيد به اين موزه برويد بايد به نشانيخيابان امير كبير شرقي (امين حضور)- كوچه شهيد جاويدي (ميرزا محمود وزيري)- بن‌بست مدرس (كوچه نصيرالدوله) برويد.

ساعت موزه گردي

خانه‌موزه شهيدمدرس مطابق با رسم تعطيلي موزه‌ها در روزهاي شنبه، شنبه‌ها تعطيل است اما ساير ايام هفته از 9صبح تا 7بعدازظهر درهاي آن به روي بازديدكنندگان باز است. بهاي بليت ورودي موزه هم 20هزارتومان است.

جذابيت هاي موزه

هر چند مي‌دانيم انگيزه‌تان براي آمدن به اين عمارت تاريخي بازديد از بنايي است كه روزگاري محل سكونت مرد مبارز و خستگي‌ناپذير مجلس شوراي ملي ايران بوده اما به هر حال نمي‌توان از لذت عكس گرفتن در اين عمارت گذشت. هر چقدر دوست داريد مي‌توانيد با گوشه گوشه اين عمارت زيباي ايراني عكس و سلفي بگيريد.

خانه موزه شهيد مدرس در كنار گالري‌هاي مختلف آن، يك شربتخانه هم دارد كه در زيرزمين حياط مركزي قرار گرفته. نشستن روي تخت‌هاي چوبي اين شربتخانه كه حوض زيبايي ميانه‌اش قرار گرفته و خوردن يك ليوان شربت سكنجبين خنك در اين زيرزمين خنك، دماي داغ تابستاني بدنت را اساسي پايين مي‌آورد.

خانه‌موزه شهيد‌مدرس در منطقه تاريخي عولادجان قرار گرفته، مسئولان موزه از دانشگاه‌هاي مرمت درخواست كرده‌اند كه اگر مي‌خواهند مطالعه‌اي روي بافت تاريخي عودلاجان انجام دهند، از فضاي اين موزه استفاده كنند. شما هم اگر دانشجو يا پژوهشگر هستيد اين عمارت امكان خوبي براي فضاي پژوهشي در اختيارتان مي‌گذارد.

بيشتر بدانيد

سايت خانه‌موزه شهيدمدرس با آدرس www.modareshome.com اطلاعاتي درباره اين عمارت تاريخي در اختيار شما مي‌گذارد. شماره تلفن‌‌هاي ۳۳۵۵۶۹۴۰- ۳۳۵۵۹۳۹۰ -۳۳۵۰۵۰۰۴ نيز پاسخگوي سؤالات شما هستند.

منبع: همشهری آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۷۱۳۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی می‌آید ماحصل گفتگو با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.

بی‌قرار رفتن بود

بنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نمازهای جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آن‌ها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آن‌ها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.

خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم.

شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آن‌ها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.

بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499

دیگر خبرها

  • این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
  • بازدید رایگان از موزه تاریخ طبیعی محیط زیست گیلان در روز ملی موزه‌ها
  • بنزما به خانه برگشت؛ پیگیری درمان کریم در کمپ تمرینی رئال مادرید
  • خانه موزه‌ای در تهران که نماد عقل و عشق است
  • بازدید رایگان از موزه تنوع زیستی پارک پردیسان برای یک هفته
  • (تصاویر) خانه موزه شهید مطهری
  • حضور نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت در دانشگاه تربیت مدرس
  • اعزام زائران خانه خدا پس از ۹ سال انتظار از فرودگاه اصفهان
  • همایش بهاباد شناسی برگزار می شود
  • برگزاری آزمون طرح شهید زین الدین